کد مطلب:122251 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255

در دوران امیرالمؤمنین
نقش امام حسن علیه السلام در زمان پدرش و در روزگار تحقق خلافت متفاوت بود بصورتی كه در روزگار پدر با خضوع تمام نسبت به وی كه امام بود مانند فرزند و پدر رفتار نمی كرد بلكه همچون سربازی مطیع، در خدمت او بود و لذا بر این اساس نقش



[ صفحه 26]



امام حسن علیه السلام در دوران سخت پدر، تجسم واقعی مفهوم اطاعت مطلق نسبت به امام بود.

الف: هنگامی كه لشكر امام علی علیه السلام در مقابل تمرد طلحه و زبیر در بصره و حركت طغیان آنان در شام به رهبری معاویة ابن ابوسفیان به مقابله ایستاد. امام علی علیه السلام احتیاج به جمع آوری مردم كوفه برای دور نمودن اشرار و خاموش كردن فتنه كه برپا شده بود داشت، لذا فرزندش امام حسن علیه السلام را برای این امر مهم انتخاب نمود، تا اهل كوفه را آماده سازد و آنها را به مواضع اصیل اسلامی كه حضرت علی علیه السلام نمایانگر آن بود دعوت نماید. امام حسن علیه السلام می پذیرد و همراه با یارانی همچون عمار بن یاسر به سوی كوفه می رود و همراه خود نامه ی حضرت علی علیه السلام را برای ابوموسی اشعری والی كوفه می برد تا به او اعلام دارد كه به دلیل تحریك مردم به عدم یاری حضرت علی علیه السلام كناره گیری نموده است. هنگامی كه امام حسن علیه السلام به كوفه رسید جمعیت كثیری پرچم یاری وی را برپا داشتند. امام حسن علیه السلام در میان آنها سخنرانی نمود كه در آنها نشاط و آماده سازی برای برپا داشتن پرچم جهاد را فراهم ساخت. امام حسن علیه السلام در دعوت آنها به یاری حق و انجام رسالت، دولت كریمه موفق شد. [1] .

ب: جنگ جمل در بصره به پایان رسید، و به سرعت نیروی اهل شام به رهبری معاویه در صفین موضع گرفتند، حضرت علی علیه السلام در اعلامیه ای تحركات حزب اموی را اعلام نمود و لشكر خود را پیرامون این مسئله آگاه ساخت و با آنها مشورت نمود و آنها نیز اطاعت و انقیاد خود را به امیرالمؤمنین علیه السلام اعلام داشتند. امام حسن علیه السلام در



[ صفحه 27]



میان مردم به ایراد سخن پرداخت كه عزم و نشاط را در درون آنها زنده نمود، و فرمود: (سپاس خدایی كه غیر از او خدایی نیست، تنهاست و شریكی ندارد و ستایش می كنم او را به آنچه كه شایسته او است، از جمله چیزهایی كه خداوند برای شما بزرگ داشته، ادای حقش می باشد. او نعمتهای فراوانی را بر شما ارزانی داشته كه نمی توان برشمرد و نمی توان شكر آنرا نمود و نه نمایانگر تمام صفات و كمال وی می باشد، در صورتی كه ما حق خدا را غصب نماییم به ما منت می گذارد لذا باید بر تمام داده ها و بلاها و نعمتهای خداوند او را شكر نمود. كلامی كه قبول باشد بسوی خدا می رود و در آن صدق كلام خدا نمایان می شود كه نیازمند افزایش آن از سوی خدا می باشیم، كلامی كه افزایش می یابد و كاسته نمی شود. قومی به یك امر اجتماع نمی كند مگر اختلاف حاكم نشود و پیمانهایشان بیشتر شود. لذا در جنگ با دشمن خود، معاویه و یارانش آماده شوید زیرا كه وی آماده گشته، جنگ را ترك نكنید كه سبب قطع امید می شود. باید بر شیوه سنت و عصمت گام برداشت زیرا كه اگر قومی بر این روش نرود خداوند علتها را ایجاد می نماید و حوائج ذلیل و ناچیز را برای آنها كفایت می كند و آنها را بسوی آگاهیهای علت یاب هدایت می كند. [2] .

بر همین اساس كلام امام حسن علیه السلام سبب وحدت در صفوف مردم شد و مقابله با حزب و گروه معاویه تمام منافع آنها را قطع نمود.

ج: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام نسبت به حكمیت هشدار داده بود كه آن نیرنگ است، اما بعد از حكمیت كه به خذلان و خاری ابوموسی اشعری در مقابل امام علی علیه السلام منجر شد، اضطراب بر لشكر امام علی علیه السلام مستولی گشت و جدایی میان آنها



[ صفحه 28]



حاكم شد و هر گروه از دیگر دور می شد و همدیگر را دشنام می دادند، در این هنگام حضرت علی علیه السلام تصمیم به روشن سازی حقیقت برای دفاع از حق و منطق موضع حكمیت شد. لذا این امر مهم را به امام حسن علیه السلام واگذار نمود و فرمود: ای فرزند برخیز و درباره ی این دو نفر سخن بگو. (عبدالله بن قیس (ابوموسی اشعری) و عمرو بن عاص) امام حسن علیه السلام برای روشن شدن حقیقت سخنرانی نمود: (ای مردم شما این دو مرد را پذیرفتید، كه بر اساس كتاب و در جهت هدایت حكمیت نمایند، اما آنها بر اساس هوای نفسانی حكم نمودند، در غیر این صورت این حكم نبود بلكه آنها محكوم می گشتند، عبدالله بن قیس در قرار دادن عبدالله بن عمر اشتباه نمود: اول اینكه وی با پدرش مخالفت نمود و از او راضی نبود و او را در میان اهل شورا نگمارد، دوم اینكه بر نفس خویش حاكم نیست. سوم اینكه مهاجرین و انصار كه در حكومت هستند و به مردم حكومت می كنند بر وی اجماع نكردند. اما رسول اكرم صلی الله علیه و آله سعد بن معاذ را به عنوان حكم منصوب كرد و وی نیز به آنچه خدا را راضی می نمود عمل كرد و هیچ شكی نیست كه در صورت مخالفت با خدا، پیامبر صلی الله علیه و آله آنرا نمی پذیرفت). [3] .

بر این اساس امام حسن علیه السلام دست بر نقاط انحرافی نهاد و از فریبكاری در حكمیت پرده برداشت، لذا ابوموسی اشعری كه غوغاگران وی را انتخاب نمودند. لشكر امام علی علیه السلام اشتباه نمود و وی را به این كار بدون داشتن درایت و تدبیر گماردند. وی به سادگی معروف بود لذا امام حسن علیه السلام بعضی اشتباهات وی از جمله به بركناری حضرت علی علیه السلام و گماردن عبدالله بن عمر بعنوان خلیفه مسلمین اشاره نمود كه با توجه به این امر و انجام سه اشتباه بدون توجه به سایر اشتباهات از حكمیت خارج



[ صفحه 29]



می شود. اولا: هنگامی كه عمر از نزدیكان خود شش نفر را در شورا گمارد پسرش عبدالله را در میان آنها قرار نداد زیرا وی شایستگی خلافت و رهبری عمومی را نداشت، ثانیا، بیعت همان طوری كه سیره نشان می دهد، ابتدا مهاجرین و انصار پیمان می بستند و بعد از آنها مردم بیعت می كردند. چگونه اشعری اجازه داشت بدون حضور آنها دست به چنین كاری بزند؟ ثالثا: اشعری در آن وقت كه به خلافت منصوب نمود از رای خود در آن زمینه و به آنچه كه وی رد یا قبول می كرد آگاهی نداشت، لذا نباید فردی از آنچه كه آگاهی ندارد رای خود را در آن مسئله تاریخی دخالت دهد. آنگاه حضرت امام حسن علیه السلام برای مردم پیرامون حكمیت واقعی در نزد خداوند مثال زد و حكمیت سعد بن معاذ از رسول خدا در قضیه بنی قریظه را یادآوری نمود كه رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از اینكه وی به حق از جانب و سخن گفت. پیروز گشت. و تمام كسانی كه با آنها جنگیده بودند را به قتل رساند.

د: امام حسن علیه السلام در تمام جنگهایی كه پدرش در بصره داشت شركت نمود، نهروان، صفین كه در آن نقش مهمی داشت بصورتی كه آن جنگها و فتنه ها را خاموش نمود.


[1] حياة امام حسين بن علي عليه السلام / باقر شريف القرشي / ج 1 / ص 387.

[2] همان مدرك / ص 432.

[3] همان مدرك / ص 432.